
قیمت 15,000 تومان
- دسترسی همیشگی به فایل ها
- دسترسی همه فرمت های رمان شامل APK ، PDF، Epub
تاریخ انتشار: | خرداد ماه 1399 |
---|---|
نویسنده: | فاطمه ایزی (پروا) |
حجم فایل: | 17.9 مگابایت |
فرمت فایل: | PDF, APK, EPUB |
ویراستاران: | - |
جلد دیگر: | نامشخص |
تعداد صفحات: | 650 |
نیشخند
ژانر: عاشقانه، کلکلی، ازدواج اجباری
نویسنده : فاطمه ایزی (پروا)
خلاصه:
مهراد پسری خشن و غیرتیه که عاشق دخترعموی لجباز و یه دندش میشه.
پرناز که از کوچیکی اسم مهراد روشه
قسمتی از رمان:
من که می دانستم روشنک سیرتا پیاز قضیه را برای او تعریف می کند و حوصله ی
حرف های تکراری نداشتم
صدای ضبط را زیاد کردم و همزمان در افکارم غرق شدم.
انقدر فکر و خیال کردم که اصلا نفهمیدم کی مقابل باغ مورد نظر توقف کردم. فقط
مثل ربات رانندگی می کردم اما اصلا در بین راه یک کلمه از حرف های آن دو را متوجه
نشدم.
کمربندم را باز کردم و رو به آنها گفتم:
– پیاده شید بچه ها.
هر دو پیاده شدند و سپیده گفت:
– اووه چه جاها میای تو ما خبر نداریم!
– نیومدم اینجا یه دفعه از کنارش رد شدم از نماش خوشم اومد گفتم یه دفعه بیایم یه
دورهمی چیزی.
-اها.رمان نیشخند
دوشادوش هم وارد باغ بزرگ مقابل که نمای سنتی و فوق العاده زیبایی داشت
شدیمدر وسط محوطه باغ یه حوضچه ی گرد تمریبا متوسط قرار داشت که دور حوضچه پر
از گلدان های بزرگ و کوچک گلهای رنگی بود و دور تا دور باغ پر از دار و درخت و
گل و گیاه بود.
فضار دور باغ را آلاچیق های چوبی دور شیشه ای احاطه کرده بود.
به طرف یکی از این آلاچیق ها که در سمت چپ حیاط بود رفتیم.
درون آن ها تخت های زیبای بزرگی را برای نشستن گذاشته بودند و از سمت
آلاچیق چراغ سلطنتی زیبا آویزان بود و به فضا نور می بخشید.
همانطور که حدس می زدم فضای خوبی برای دورهمی و خلوت کردن بود.
از قیافه ی بچه ها هم مشخص بود خوششان امده.لبخندی زدم و گفتم:
_چطوره؟
روشنک ذوق زده گفت:
_عالیه فقط للیون الآن کمه.رمان نیشخند
در همین حین پسر جوانی جلوی االچیك ایستاد و با احترام گفت:
_سالم خانوما به باغ مظفرخان خوش اومدید. چی میل دارید؟ سپیده خودش را
انداخت وسط و گفت:
_ببخشید می شه منو رو ببینیم؟ پسر با تواضع جواب داد:
_بله حتما. کنارتونه.
روشنک دست دراز کرد و در حالی که منو را برمی داشت گفت:
_حالا اینو ولش کنین کلا گیجه.
سپیده مشتی به بازوی روشنک کوبید و روشنک انچنان جیغ بنفشی کشید که
تقریبا همه ی افرادی که در انجا بودند برگشتند و به ما نگاه کردند.
پسرک هم خنده اش گرفته بود.
رو به ان دو گفتم :
_بچه ها لطفا!
با تذکر من کمی به خودشان امدند و بالاخره با مشورت روشنک و سپیده یه قلیون و
یک سرویس چایی و تخمه سفارش دادند. من هم یک لیوان بزرگ نسکافه سفارش
دادم. عجیب هوس نسکافه کرده بودم و شاید همان نسکافه کمی از آشفتگی های
درونم را کم می کرد.رمان نیشخند
بعد از دالیك کوتاهی پسرک همراه یک پسر کوچک تر از خودش سفارش های مارا
اوردند و با گفتن ” امر دیگه ای نیست؟ ” ما را ترک کردند.
روشنک زودتر از بقیه قلیون را به سمت خودش کشید و با ذوق گفت:
_اول من.
سپیده در حالی که فنجان ها را پر از چای می کرد گفت:
_باشه بابا. کی جرات داره به تو دست بزنه جیغ جیغو!
لبخندی روی لبم امد و گفتم:
_اره خدایی خیلی داغونه این.
روشنک اما خونسرد قلیون می کشید و تند تند دودش را بیرون می فرستاد.
عاشك قلیون بود. اما من فقط گهگاهی می کشیدم از سر بیکاری و برای سرگرمی اما
علاقه ی خاصی به آن نداشتم.روشنک درحالی که کمی چشمانش خمار شده بود گفت:
_میگما عجب جایی اوردیمون پرناز دمت گرم عشقم.
بوسی برایش فرستادم و نسکافه ام را برداشتم. دستانم را دورش حلقه کردم. داغ
بود و باعث شد لرزی بر تنم بنشیند.
شنل قرمزم را بیشتر به دور خودم پیچیدم.
نسکافه ام را مزه مزه کردم و رو به سپیده گفتم:
_خب چیو می خواستی تعریف کنی انقدر تو ماشین ذوق داشتی؟؟ سپیده با شنیدن
این حرف نیشش باز شد و فنجان چایی اش را روی تخت گذاشت و با آب و تاب
شروع کرد به تعریف کردن.
_خب وایی انفدر ذوق دارم نمیتونم تعریف کنم. صبر کنید یه لحظه.
اطلاعات فروشنده
- نام فروشگاه: پروا
- فروشنده : فاطمه ایزی
- نشانی:
- هنوز امتیازی یافت نشده است.
رمان حوالی چشم هایت توقف ممنوع
خلاصه :
دختری که بعد از مرگ شوهرش طبق رسم و رسوم خاندان اونها مجبور به ازدواج با برادرشوهر غیرتی و خشنش میشه تانیای شیطون ما با قیافه ای عروسکی و جذاب دل برادرشوهر خشن و مغرورشو می بره و باعث میشه برادرشوهرش عاشقش بشه و…
پایان خوش!
محصولات مشابه
قیمت 15,000 تومان
- دسترسی همیشگی به فایل ها
- دسترسی همه فرمت های رمان شامل APK ، PDF، Epub
تاریخ انتشار: | خرداد ماه 1399 |
---|---|
نویسنده: | فاطمه ایزی (پروا) |
ویراستاران: | - |
حجم فایل: | 17.9 مگابایت |
فرمت فایل | PDF, APK, EPUB |
جلد دیگر: | نامشخص |
تعداد صفحات: | 650 |

قوانین ثبت دیدگاه