سبد خرید 0
  • صفحه اصلی
  • رمان آنلاین
    • عاشقانه
    • طنز
    • ترسناک
    • پلیسی و جنایی
    • اجتماعی
    • انتقامی
    • تراژدی
    • درام
    • عارفانه
    • هیجانی
    • معمایی
  • مجله
  • درباره ما
  • عاشقانه
  • اجتماعی
  • غمگین
  • پلیسی و جنایی
  • طنز
  • فانتزی
  • ترسناک
  • مذهبی
  • هیجانی
  • ماجراجویی
  • تاریخی
  • تراژدی
  • درام

ورود

رمز عبور را فراموش کرده اید؟

هنوز عضو نشده اید؟ عضویت در سایت
  • خانه
  • درباره ما
  • قوانین نوولا
  • تماس باما
سبد خرید 0
0
نوولا
  • صفحه اصلی
  • رمان آنلاین
    • عاشقانه
    • طنز
    • ترسناک
    • پلیسی و جنایی
    • اجتماعی
    • انتقامی
    • تراژدی
    • درام
    • عارفانه
    • هیجانی
    • معمایی
  • مجله
  • درباره ما
ورود و ثبت نام

رمان وقتی پاییزم بهار شد

خانهرمان آنلاینعاشقانهرمان وقتی پاییزم بهار شد
رمان وقتی پاییزم بهار شد

قیمت 20,000 تومان

افزودن به علاقه مندی ها
گزارش تخلف
با خرید این رمان از مزایای زیر برخوردار میشوید:
  • دسترسی همیشگی به فایل ها
  • دسترسی همه فرمت های رمان شامل APK ، PDF، Epub
امتیاز
0 از 0 رأی
دانلود عیارسنج
بدون امتیاز 0 رای
20,000 تومان
تاریخ انتشار: نامشخص
نویسنده: ملیحه بخشی
حجم فایل: 19 مگابایت
فرمت فایل: PDF, APK, EPUB
ویراستاران: -
جلد دیگر: نامشخص
تعداد صفحات: 531
  • توضیحات
  • نظرات (0)
  • اطلاعات فروشنده
  • محصولات بیشتر

وقتی پاییزم بهار شد

ژانر: عاشقانه، اجتماعی

نویسنده : ملیحه بخشی

خلاصه :

داستان یک دختر شیطونه که عاشق یک پسری میشه ولی از قضا پسره همسر خواهرش میشه و اون حالش خیلی بد میشه و به بدترین خواستگارش جواب بله میده
و از اون طرف داستان پسرداییش بدجور عاشقشِ و ماجراهایی که بینشون اتفاق میفته و…

 

قسمتی از متن رمان:

نگاهم بی‌هوا روی مهران ماند ، او که زمانی دلم برایش سریده بود ، او که شوهر خواهرم شد و شروع بدبختی‌هایم از روز عقدش آغاز شد…
می‌توانم اعتراف کنم در مقابل امیر علی هیچ‌چیزی برای عرض اندام نداشت
عاشق چه چیزش شده بودم که امیرعلی را نمی‌دیدم ، وللهُ اعلم!
از روی جدول بلند شدیم و مهران ترسیده به طرفمان آمد ، قیافه‌هایمان را با نگاهش اسکن کرد و در حال دست دادن به امیر پرسید
– چی شده داداش ؟ خوبید؟
و لحظه‌ای روی چهره‌ی من متوقف شد
امیرعلی سویچ ماشینش را بین هوا معلق نگه داشت و جواب داد
– رفته بودیم دیدن قاتل جمشید…
مکث کرد و ادامه داد

– روانمون به هم ریخت…لطفا تو ماشینم رو ببر ما هم یک جوری خودمون رو می‌رسونیم..‌. هیچ‌ کدوممون نمی‌تونیم رانندگی کنیم
آه افسوس‌واری کشید ، همه‌ی خانواده‌ام حتی مهران هم درگیر چالش زندگی‌ام شده بودند ، سویچ را گرفت و به چشمهای امیر علی زل زد
– خب من چکاره‌ام داداش …شما بشینید تو ماشین من انجام وظیفه می‌کنم…

رمان وقتی پاییزم بهار شد

امیرعلی با لبخندی دست روی شانه‌اش گذاشت
– آقایی داداش!… مسئله‌ی این حرفها نیست ، اصلا تحمل یک محیط بسته رو نداریم …اگه می‌شه تو زحمت بکش ماشین رو ببر ، ما قدم بزنیم و بیایم شاید یکم حال و هوامون عوض بشه…
مهران دست روی چشمش گذاشت
– چشم داداش
و نگاهش بالاخره به طرف من کشیده شد
– امری باشه خواهرزن ؟
لبخندی زدم

بر خلاف آن روزهای مزخرف خواهرزن گفتن امروزش را دوست داشتم، امروز از اینکه نسبت خواهر زنش را داشتم و نه هیچ نسبت دیگری ، خدا رو شکر کردم
آهسته کلمات را بر زبان اوردم
– ممنون….همینکه اومدید دنیا ارزش داره!
لبخند زد ، همان لبخندی که روزی برای دیدنش حاضر بودم به تمام دنیا باج بدهم ولی امروز برایم فقط یک لبخند بود ، همین و بس!
– وظیفه‌است خواهر زن….
و رو به هر دویمان خداحافظی کرد و رفت…

رمان وقتی پاییزم بهار شد

صدای زوزه‌ی ماشین که بلند شد و تصویرش از جلوی رویمان محو شد ، نگاهمان در هم تلاقی پیدا کرد ، نگاه‌هایی که از پس روزهای سخت حالا کنار هم به آرامش رسیده بودند
– تو هم حال منو داشتی و توی یک فضای بسته نمی‌تونستی طاقت بیاری یا فقط حال من این بود؟
انگشتانم را بین انگشتانش سُر دادم ، او هم قفل کرد دستم را میان دستش…
– منم حالم همین بود!
چشمهایم را کاوید و با حرکت سر پرسید
– بهتری ؟
بهتر بودم ، اصلا همینکه هوا فقط بوی امیرعلی را می‌داد بهترم می‌کرد ، به نشانه‌ی خوبم پلک روی هم گذاشتم و بعدش سوالی که ذهنم را مشغول کرده بود بازگو کردم
– چرا بهم نگفتی به خاطر من از جمشید کتک خوردی
رنگ نگاهش رقت انگیز شد

– کی می‌گفتم ؟…اون موقع‌ها که با سر داشتی خودت رو تو چاه می‌نداختی ؟ یا وقتی تو حبس بودی ؟ یا‌‌‌‌….
خجالت کشیدم و او باقی حرفش را خورد… با نگاهی به کفش‌های مردانه‌اش لب زدم
-بمیرم برات که اینهمه واسه‌ی من بدبختی کشیدی ولی امیرعلی ارزش داشت
فشار دستش روی انگشتانم وادارم کرد ، سر بلند کنم ، با اخم به چهره‌ام زل زده بود

رمان وقتی پاییزم بهار شد

– چی ارزش داشت
نفس عمیقی کشیدم
– بدبخت شدنم ، تجربه‌های تلخم ، تا دم مرگ رفتنم ، همه‌ی زندگیم که با تصمیمای غلطم کثافط شده بود….به اینکه حالا تو رو دارم ارزش داشت…. به اینکه حالا دیگه هیج‌کس جز تو رو نمی‌بینم و نمی‌خوام ارزش داشت …. به اینکه تو مال منی….فقط مال منی! ارزش داشت
وسط حرفم آمد ، یک دستش پشتم نشست و به راهی که در پیش داشتیم هدایتم کرد
– خانمِ ارزش !…پدر امیرعلی رو درآوردی تا به این ارزش رسیدی
سرم را روی شانه‌اش گذاشتم

– به جاش الان خالص و بی‌غش مال توام…به جاش الان قَدرت رو می‌دونم و هیچ لحظه‌ای آرزوی کسی غیراز تو رو نمی‌کنم
بین فاصله‌ی انگشتان تا سینه‌اش ، میان حدفاصل قد دستش جایم داد
– می‌دونم ای کاش دیگه فایده نداره ولی ای کاش روزهای زجر کشیدنت رو نمی.دیدم
امیرعلی بود دیگر! وسط تمام لحظه‌ها باز هم فقط ناراحتی‌های مرا می‌دید نه خودش را….

از تو ممنونم بخاطر حسِ خوب دستهایت وقتی می توانست بگریزد از این شانه هایِ افتاده و اشک های مانده در دیدگانم…
از تو ممنونم بخاطر اثبات بودنت در این سرای آهنینِ آدم ها که هر ثانیه‌اش ترس است و آوازِ تنهایی‌…
زمان به افکارم آموخته بعضی آدم ها سایه ی وجودشان غبار از دل تنگت بر‌می دارد چه برسد به حضور همیشگی شان!
تو یک نگاهت می ارزد به تمام آنانی که باید می بودند اما نمانده اند…

قوانین ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های فینگلیش تایید نخواهند شد.
  • دیدگاه های نامرتبط به مطلب تایید نخواهد شد.
  • از درج دیدگاه های تکراری پرهیز نمایید.
  • امتیاز دادن به محصول فقط مخصوص خریداران آن می باشد.

لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اطلاعات فروشنده

  • نام فروشگاه: ملیحه بخشی
  • فروشنده : ملیحه بخشی
  • نشانی:
  • هنوز امتیازی یافت نشده است.
رمان زنی به نام مجنون

رمان زنی به نام مجنون

Avatar
ملیحه بخشی

18,000 تومان

خلاصه :

داستان زندگی زنی که عاشق شوهرشه ولی وقتی بچه‌ی دومش رو باردار میشه ، شوهرش می‌گه من این بچه رو نمی‌خوام و اگه می‌خوای زندگی کنی باید بچه رو سقط کنی و زن قبول نمی‌کنه و ماجراهایی که این وسط پیش میاد….

 

خرید رمان
برچسب: خرید رمان خرید رمان های ملیحه بخشی داستان ایرانی داستان عاشقانه دانلود رمان دانلود رمان pdf رمان رمان pdf رمان ایرانی رمان جدید رمان عاشقانه رمان عاشقانه جدید رمان وقتی پاییزم بهار شد از ملیحه بخشی فروشگاه رمان فروشگاه کتاب نوولا وقتی پاییزم بهار شد از ملیحه بخشی

محصولات مشابه

رمان سرباز انتقام

رمان سرباز انتقام

Avatar
مهتا

10,000 تومان
خرید رمان

رمان رقص کال

Avatar
لطفاً...

7,000 تومان
خرید رمان
آقای مهربون خانوم خوش زبون

رمان آقای مهربون خانوم خوش زبون

Avatar
zahra.s

16,000 تومان
خرید رمان
رمان حباب خیال

رمان حباب خیال

Avatar
محجور

15,000 تومان
خرید رمان

قیمت 20,000 تومان

افزودن به علاقه مندی ها
گزارش تخلف
با خرید این رمان از مزایای زیر برخوردار میشوید:
  • دسترسی همیشگی به فایل ها
  • دسترسی همه فرمت های رمان شامل APK ، PDF، Epub
دانلود عیارسنج
امتیاز
0 از 0 رأی
بدون امتیاز 0 رای
20,000 تومان
تاریخ انتشار: نامشخص
نویسنده: ملیحه بخشی
ویراستاران: -
حجم فایل: 19 مگابایت
فرمت فایل PDF, APK, EPUB
جلد دیگر: نامشخص
تعداد صفحات: 531
Avatar

ملیحه بخشی

مشاهده فروشگاه
دسته: اجتماعی، عاشقانه

درباره نوولا

در دنیای مدرن امروز نقش و نگارهای زیادی در کتاب و کتابخوانی پدیدار گشته و این عرصه دستخوش تغییرات زیادی شده است. یکی از این تغییرات مهم نشر الکترونیک می باشد که سبب تغییر در وضعیت کتابخوانی، انتشار و توزیع سریع، کاهش هزینه ها، حذف کاغذ و دسترسی آسان به کتاب ها شده است. در این راستا نوولا اقدام به ایجاد بستری مناسب  برای نویسندگان جهت انتشار الکترونیکی رمان ها کرده است.

دسترسی سریع
  • صفحه اصلی
  • قوانین نوولا
  • محصولات
  • حساب کاربری
اشتراک در خبرنامه

  • صفحه اصلی
  • قوانین نوولا
  • محصولات
  • حساب کاربری
نوولا
  • رمان دانلود
  • درباره ما
  • تماس با ما
  • فروشنده شوید!
تمامی حقوق برای نوولا محفوظ است.
keyboard_arrow_up

تومان