
قیمت
25,000 تومان 20,000 تومان
فروش محصول متوقف شده است
گزارش تخلف- دسترسی همیشگی به فایل ها
- دسترسی همه فرمت های رمان شامل APK ، PDF، Epub
تاریخ انتشار: | بهار 1399 |
---|---|
نویسنده: | آرزو طهماسبی |
حجم فایل: | 16.2 مگابایت |
فرمت فایل: | PDF, APK, EPUB |
ویراستاران: | آرزو طهماسبی |
جلد دیگر: | خیر |
تعداد صفحات: | 432 |
ژانر: عاشقانه
خلاصه :
داستان در مورد یک دختریست کاملا سنتی که با پسر خان روستاشون ازدواج میکنه اما به دلایلی که مشخص میشه جدا میشن؛ حالا بعد مدت ها دختره برگشته به روستاشون جایی که پسرخان هم اون جاست و باز این دو هم رو میبین آیا این بار میتونن عاشقانه به هم برسند؟؟!
داستان محور یک روستای تاریخی و توریستی در کردستان است که روستا و افراد روستا هم ماجراهای خودشون رو دارن و همین جذابیت رمان رو چند برابر کرده!!!
قسمتی از متن رمان:
هنوز سر شب بود که مامان به کیمیا خبر داده بود، باید برگردیم. متعجب چند بار از کیمیا پرسیده بودم به چه دلیل؟ اما او هم نمیدانست.
تا به حال سابقه نداشت مامان وسط مراسمات نوروزی، ما را به خانه ببرد.
زمانی که به خانه برگشتیم، خان دایی هم آن جا بود و با بابا در مورد چیزی بحث میکردند.
بی توجه به سمت آشپزخانه رفتم. متوجه شدم مامان مشغول تدارکات است.– کسی این جا میاد؟
مامان با شوق به سمتم برگشت و دو استکان آخر را هم در سینی گذاشت. چند لحظه بعد در آغوشم کشید و صورتم را با داستانش قاب گرفت.
– خواستگار میاد! اونم کی؟ پسر خان!
خشک شده، مهبوت ماندم. خواستگار! برای کی؟
قطعا برای کیمیای که دو سال از من کوچک تر بود که نمیامد! دختر دیگری هم در خانه نداشتیم!
تنها گزینه من بودم!
پس شادی امشب مامان بی دلیل نبود.– اگه نخوام که ازدواج کنم…
اخمی کرد و دو انگشتش را روی لب هایم گذاشت.
– هیس! بابات باهاشون قول و قرار بسته!
بعد هم سمت سماور رفت و روشنش کرد. این بار نگاهش لطیف تر و مهربان شد.
– پسره خودش پسندت کرده! معلوم نیست کجا تو رو دیده! تو هم کم کم خوشت میاد، نترس عزیزم.
اما من میترسیدم! خیلی وقت بود که از آن خانواده میترسیدم! همیشه فکر میکردم اگر یک بار از نزدیک دیدمشان باید چه رفتاری داشته باشم؟!
برگشتم که به اتاقم بروم، کیمیا را دیدم. کز کرده، گوشه دیوار به ما گوش میداد.
دلم نمیخواست او هم بترسد. کیمیا همیشه حساس بود حتی وقت های که انگشت من بریده میشد، او زودتر از من اشکش میچکید.
به خاطر او هم که بود به اجبار لبانم را کش دادم.
اطلاعات فروشنده
- نام فروشگاه: رمان های آرزو
- فروشنده : آرزو طهماسبی
- هنوز امتیازی یافت نشده است.
رمان شمس القمر | آرزو طهماسبی
روایتگر دختری محکم است که کهولت سن پدرش باعث آلزایمر خفیف او میشود و قمرالملوک اختیار دار تام میشود اما با کمبود بودجه مواجه میشن که همین باعث میشود رقیب های قدر برای سهام کارخانه دندان تیز کنند در این میان پای مهمانی ناخوانده به عمارت و کارخانه باز میشود که…
جلد دوم رمان عصر روز سی و دوم | آرزو طهماسبی
در جلد دوم مشکلات پیش و بعد از ازدواج نوید و سوفیا گفته میباشد و رمان فلش بک به گذشته و نحوه رسیدنشان بهم دارد.
رمان به رسم خاطرات | آرزو طهماسبی
رمان در مورد عاشقانه های بسیار ناب در دل محله های قدیم است زمانی که هیچ نوع فضا مجازی نبود و آدم ها ارتباط بیشتری با هم دیگر داشتند.
در این بین دو همسایه هستند که سال ها مرد های خانواده با هم رفیق بودهاند بعد از یک سوءتفاهم میان آن ها کاملا ارتباط خانوادگیشان قطع میشود اما این دلیل نمیشود که دختر خوش سیما و باحیای قصهمان دلش از پسر بوکسور و ورزشکار آن خانواده جدا شود.
کم کم میفهمد که او هم نسبت بهش بی میل نیست تا این که زمان رسیدن برملا شدن آن سوءتفاهم میان خانواده ها میرسد که معلوم میشود همه چیز به پسر خانواده ربط دارد و …
رمان بوی نارنگی | آرزو طهماسبی
خلاصه:
داستان در مورد زندگی دختریه که توی بچگیش پدرش مادرش رو بیرون میکنه و ازش جدا میشه بعد مدت ها که پدرش فوت میکنه مادرش میاد دخترشو پس بگیره که پسرعموش بخاطر اینکه قیم قانونیش بشه عقدش میکنه غافل از این که دختره عاشقشه و…
محصولات مشابه
قیمت
25,000 تومان 20,000 تومان
فروش محصول متوقف شده است
گزارش تخلف- دسترسی همیشگی به فایل ها
- دسترسی همه فرمت های رمان شامل APK ، PDF، Epub
تاریخ انتشار: | بهار 1399 |
---|---|
نویسنده: | آرزو طهماسبی |
ویراستاران: | آرزو طهماسبی |
حجم فایل: | 16.2 مگابایت |
فرمت فایل | PDF, APK, EPUB |
جلد دیگر: | خیر |
تعداد صفحات: | 432 |

رمان های آرزو
مشاهده فروشگاهفروش محصول متوقف شده است
قوانین ثبت دیدگاه